گويا از ياد برده اي ک از دل ب دل راهيست
تپش ضربه هاي قلبت کوبشيست برسينه من
گاهي سکوت گاهي غفلت نشانه يادآوريست
شايد در انديشه او هم انديشه من است پس مقصر کيست
عشق عوض عوض نيست گاهي سوختمو يادي هم از من سوخته نکردي
انتظاري نداشته ام چون لايق دوس داشتني حتي اگر کنارم نباشي
......
برچسب : مقصر کیست,مقصر کیست الکساندر هرتسن, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 118
و من اميد غزل هاي آخرين بودم
براي شعر شكايت چه بهترين بودم
شبي كه موج نگاهت بهشت را مي خواند
شبيه سيب قشنگي ز هفت سين بودم
به احتمال يقين با غزل شدم آغاز
شبي كه چشم تو را هم نشين بودم
برچسب : موج نگاهت,موج آرام نگاهت, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 8
خدا را نمي خواهم فردا
وقتي امشب دلم تنگ است
ديگر ترانه نخواهم راند
وقتي قلب کوچه
پر از سنگ است
شکوه اي نمي کند گل
وقتي از رفتن
گوشش
سرشار آهنگ است
تو دروغ مي گويي دروغ
حتي به خود
که هم سلولي
زندان ما قشنگ است
برچسب : خدا را نمیخواهم, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 10
در آن ساعت که آمد ماه بيرون
و ز او شد نقره گون صحرا و هامون
تو هم باز آمدي اي ماه تابان
چو گمراهي که ميجويد به شب مه
که تا در پرتوش پيدا کند راه
ترا اي ماه مي جستم شتابان
نگردد ماه با رويت مقابل
که باشد تابش روي تو در دل
و ليکن تابش مه در بيابان
برچسب : ماه تابان لای لای,ماه تابان,ماه تابان من,ماه تابان قشم,ماه تابانم جانا تو بودی,ماه تابان جواد بدیع زاده,ماه تابان خانم,ماه تابان قارچ,ماه تابان ما,ماه تابانم, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 12
برچسب : غوغای دل,غوغای دلم,غوغای دل من,غوغای دلتنگی,دلکش غوغای ستارگان,غوغای هستی دلکش, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 24
برچسب : شيطان نفس,شيطان نفسي,شيطان نفسك لا يغرك,الشيطان نفس,الانسان شيطان نفسه, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 45
مانند حرف عشق در دل مي نشيني
آئيـــــنه اي و در مقــــــابل مي نشيني
مي آئـــي و در ديده ي دريـــــايي من
در گوشه ي خاموش ساحل مي نشيني
مثل خيالي مثل عشقي، آرزويي
هر لحظه مي آئـــــي و در دل مي نشيني
......
برچسب : نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 27
بي تو از غروب دريا بدم مي آيد
از سکوت شعر نيما بدم مي آيد
آن قدر دير رسيدي به شب تکثيرم
دارد از طلوع فردا بدم مي آيد
آنچه در ظاهر تو بود نبودي هرگز
کم کم از ظاهر زيبا بدم مي آيد
برچسب : بدم می آید,رمان از عشق بدم مي آيد, نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 22
صاحب امر کجايي که مرا شاد کني
لحظه ي ديدن رويت دلم آزادکني
پاک درمانده شدم اي مه رؤيايي من
چهره بنما که غبار دل من پاک کني
نعمت هر دو جهان بنده عابد را بس
که زيارت ز رخ سيد افلاک کني
برچسب : نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 29
زمين به لرزه مي افتد
وماه
در شکاف ابر ها لي لي مي کند
و چشمه در آغوش بيشه موج بر مي دارد
چه کنم؟
مرا به بهار ببخش
به ماه
به بيشه زار سبز و چشمه ي جاري
به دشتها و جاده ها ببخش
هرکجا
که خورشيد شعله مي کشد
آرزوها و جاده ها يکي مي شوند
دستهايت را به من بده تا بگريزيم
برچسب : نویسنده : 1yedeletanha7 بازدید : 15